حادثه 11 سپتامبر، واقعه ای بود كه دشمن جدیدی بنام تروریسم برای ایالات متحده آمریكا خلق كرد و زمینه لازم را برای بهره برداری این كشور از موقعیت و قدرت خود فراهم ساخت. با توجه به وضعیت جدید، رهبران كاخ سفید درصدد تدوین ساختاری استراتژیك و مناسب برای مقاطع كنونی و آینده خود برآمدند كه ما حصل آن تدوین استراتژیهایی از جمله «استراتژی امنیت ملی آمریكا برای قرن 21» بود. بلافاصله بعد از حملات تروریستی 11 سپتامبر به برجهای دوقلوی تجارت جهانی و ساختمان پنج ضلعی پنتاگون، مقامات امریكا انگشت اتهام را به سوی گروههای بنیادگرای اسلامی نظیر القاعده، طالبان و شخص بن لادن نشانه رفتند و متعاقب آن ماشین جنگی امریكا با هدف مبارزه با تروریسم روانه افغانستان و درنهایت عراق شد. همزمان با این تحولات، مقامات امریكایی همواره جمهوری اسلامی ایران را به همكاری با القاعده و طالبان، كمك مالی و تسلیحاتی و آموزش و سازماندهی این گروهها متهم ساخته است و بارها سعی داشتهاند در مجامع بین المللی با طرح این اتهامات، جمهوری اسلامی ایران را به انزوا بكشانند. بی اساس بودن این اتهامات آنقدر واضح است كه حتی خوشبین ترین متحدان امریكا نیز آن را نپذیرفته اند، زیرا صرف نظر از مسایل سیاسی، جمهوری اسلامی ایران با ایدئولوژی و تفكر خاص شیعی خود هرگز نمی تواند با گروههای تندوری وهابی نظیر طالبان و القاعده اشتراك نظر فكری و سیاسی داشته باشد. نمونه بارز تضاد جمهوری اسلامی با تفكرات وهابی گروههایی نظیر القاعده و طالبان، شهادت دیپلماتهای ایرانی در مزار شریف افغانستان توسط طالبان بود كه طرفین تا مرحله جنگ تمام عیار نیز پیش رفتند. ما در این نوشتار برآن هستیم ضمن معرفی وهابیت و گرایشهای ضد شیعی آن، نشان دهیم كه وهابیت و القاعده، نمی توانند متحدان استراتژیكی برای جمهوری اسلامی باشند.
مقدمه
وهابیت، از فرق نسبتا نوپای اسلامیست. این مسلك كه در زادگاه اسلام یعنی در عربستان رشد یافته، به دلیل پشتوانه قوی سیاسی و اقتصادی در حال گسترش به دیگر نقاط بلاد اسلام است. از آنجا كه پیروان این فرقه تنها خود را بر حق دانسته و پیروان مذاهب دیگر اسلامی را كافر و مشرك و خارج از حوزه اسلام میشمرند، اهمیت مطالعه و تدقیق در اصول فكری این مكتب آشكار میگردد. در طول تاریخ همواره انسانهایی كژاندیش و خودپسند بودهاند كه برای رسیدن به اهداف مادی و پلید خود همواره اعتقادات و باورهای مردم سادهنگر را به بازی گرفتهاند و گاه با سوء استفاده از این باورها، لطمههای غیر قابل جبرانی را به جوامع بشری و تمدن انسانی وارد كردهاند. در جوامع اسلامی نیز این عده با استفاده از زور و گاه با تزویر، احساسات پاك و بیآلایش مسلمانان را به باد سخره گرفته و حتی سخنان بیپایه و اساس خود را با عنوانی اسلامی به جای اسلام ناب معرفی نموده تا به اهداف پست خود نایل شوند.
جدا از خسارتهای مرگبار مادی این نوع انحرافات، صدمات معنوی و دینی آن به مراتب عمیقتر و مهلكتر میباشد. بهطوری كه بعد از ظهور وهابیت غیر از خسارتهای سنگین مادی، لطمهها و صدمات دینی و معنوی آن بسیار خطرناكتر و همچون سمّی خطرناك و مهلك است كه بر پیكرهء بیجان جامعه اسلامی وارد شده است. سمّی كه بیشك نه تنها عامل تضعیف و انحطاط جامعه اسلامی میشود، بلكه حتی تأثیرات سوء و غیر قابل تصور بر جوامع دینی (غیر اسلامی)میگذارد. شایان ذكر است كه اگرچه در طول تاریخ اسلام فرق و آبشخورهای اسلامی زیادی متولد شده و هر كدام به نوبهء خود تأثیر بسزایی در جهان پیرامون خود گذاشته است، اما به جرأت میتوان گفت هیچكدام از آنها همانند تأثیر وهابیت، آثار سوء و مخرّبی نداشتهاند. خصوصاً اینكه مبارزان وهابیت از جاهلترین افراد احساسی تشكیل میشوند و میتوانند بسیار خطرناك باشند، به ویژه با عملیاتهای انتحاری و گستردگی جمعیت اهل تسنن تهدیدات میتواند علیه اندیشه شیعی بسیار جدی باشد.
از طرفی همانطور كه رهبران انقلاب اسلامی وحدت جهان اسلام را ضروری و مهم میدانند، دشمن در مسیر خلاف آن تلاش میكند. بنابراین، وهابیت مهمترین مانع تحقق وحدت جهان اسلام است و سرسپردگی رهبران برخی از كشورهای اسلامی نیز ابزار كارآمدی برای غرب است كه سرمایههای جهان اسلام را دراختیار غرب قرار میدهد و بخشی از آن نیز برای خنثی كردن توان انقلاب اسلامی به كار میرود. بنابراین، جمهوری اسلامی باید تلاش كند تا بتواند جهان اسلام را نسبت به خطر وهابیت آگاه كند. از آنجایی كه رهبران و نخبگان جهان اسلام خود را به خواب زده اند، آگاهسازی آنها كار مشكلی است. به همین دلیل وقتی تهدید حزبالله علیه اسرائیل جدی میشود خیلی از امكانات و حمایتهای كشورهای اسلامی به كمك اسرائیل میشتابد؛ زیرا این بخش از جهان اسلام رشد و تعالی حزبالله را در جهت خلاف منافع خود میداند.
روند پیدایش و شكل گیری وهابیت
اندیشه وهابیت در سال 1143 هجری قمری در شبه جزیره عربستان توسط محمد بن عبدالوهاب وجود آمد. عبدالوهاب كه از علمای حنبلی بود، وقتی اندیشههای فرزندش محمد را بر خلاف دین اسلام دید، با او مخالفت كرد. محمد كه از جامعه خود (منطقه نجد عربستان) از سوی مسلمانان به شدت طرد شده بود به بصره مهاجرت نمود. شیخ سلیمان عبدالوهاب، برادر محمد، نیز كتابی در رد بدعتها و عقاید باطل محمد تحت عنوان« الصواعق الالهیه فی الرد علی الوهابیه» نوشت. گفته میشود، بزرگترین دشمنان محمد، پدرش عبدالوهاب و برادرش شیخ سلیمان بودهاند.( الاسلام فی القرن العشرین، صص 126-137)
محمد بن عبد الوهاب در بصره هنگام تبلیغ از عقاید و افكارش، از سوی مسلمانان طرد شد تا اینكه جاسوس معروف انگلیسی به نام «همفر» با وی آشنا شد. همفر در ص 34 كتاب خاطراتش مینویسد: « من در محمد عبدالوهاب، گمشده مقصود خود را یافتم». وی در ص 35 همان كتاب میگوید: « پس از ایجاد شك و تردید بیشتر در اندیشه محمد و القای اندیشههای خود از تفسیر قرآن، به جایی رسیدم كه اندك اندك جامه ایمان را از تن او بیرون كشیدم» (محمد، 1370 ، ص 19). در حقیقت همفر موفق شد با استفاده از ضعف شخصیت محمد بن عبدالوهاب و قدرتطلبی او، بستری برای طرح و اجرای اندیشههای ضد اسلامی خود بیابد. همفر با ایجاد اندیشه وهابیت به دنبال اهداف زیر بود :
الف) مسخ چهره اسلام به عنوان دین خشن و بیروح؛
ب) تضعیف پیامبر(ص) به عنوان اینكه پیامبر مرده است و نمیتواند نقشی داشته باشد؛
ج) جسم قائل شدن برای خداوند تبارك و تعالی؛
د) اختلاف بین مسلمانان به خصوص كینه و دشمنی با شیعه كه از قرن دهم بر منطقه خلیج فارس حكومت میكرد؛
هـ) حرام دانستن زیارت قبور ائمه و حتی قبر پیامبر(ص).
در نتیجه امروزه نه تنها اهداف همفر در عقاید وهابیت تبلیغ میشود، بلكه اساس اعتقادات وهابیت را تشكیل میدهد.
در بُعد حكومت نیز، همفر برای اجرا و پیش برد اندیشه محمد ابن عبدالوهاب، گروه تروریستی ایجاد كرد تا هركس با این عقیده مخالفت كند، با آنها به مبارزه برخیزد و برای توجیه این رفتار تروریستی و غیراسلامی، این اندیشه را كه در اقوال ابن تیمیه وجود دارد مطرح كرد كه هر حاكمی كه بر مردم ولو با زور و قدرت حكومت كند، لازم است از او تبعیت شود. (همان، ص 21)
ابن تیمیه، در سال 661 هـ. ق، یعنی 5 قرن قبل از محمد ابن عبدالوهاب میزیسته است. محمد ابن عبدالوهاب ابتدا عقاید خود را بر اساس نظرات ابن تیمیه بنا نهاد و از آنجا گسترش داد.
غزالی متوفی 505 هـ. ق، در مورد اطاعت از سلطان ظالم میگوید: « به نظر من اگر سلطانی ظالم باشد، مانع آن نمیشود كه كسی حقی از او قبول نكند. زیرا اطاعت از سلطان نادان و ظالم اگر دارای شوكت و اقتدار باشد واجب است و باید او را به حال خود واگذاشت و از او اطاعت و فرمان برداری نمود. از این رو به نظر ما ولایت و سرپرستی برای سلاطین در كشورهای مختلف، مشروع است. در واقع، ولایت تابع شوكت و قدرت است، پس هرگاه صاحب قدرت یا دارای نفوذی با كسی بیعت كند، آن شخص خلیفه خواهد بود. هر كس از راه زور، سلطه پیدا كند، ولایت و حكم او نیز نافذ خواهد بود.» (غزالی، ج2، ص 130).
ابن تیمیه، رئیس بزرگ وهابیها، (متوفی 661 هـ.ق) میگوید: اعتقاد به امامت یزید و سایر مروانیان، قبول یك واقعیت تاریخی است، زیرا این اشخاص چه امام و چه خلیفه نامیده شوند و چه سلطان، هر یك در روزگار خود صاحب قدرت و شمشیر بودند و در عمل زمام امور را در اختیار داشتند. اما این كه آدم خوبی هم بودهاند یا نه، مطلب دیگری است و به این اعتبار، انكار امامت یزید یا عبدالملك مروان یا منصور عباسی چنان است كه خلافت ابوبكر، عمر و عثمان یا سلطنت كسری و قیصر و نجاشی را منكر باشد (كریم زاده،1385، ص 31).
آنان برای توجیه نظریه خود به روایتی استناد میكنند كه: من غلب علیهم بالسّیف حتی صار خلیفه و سمّی امیر المومنین فلا یحل لاحد یومن با... و الیوم الاخر: هركس با شمشیر بر مردم مسلط شود و از این راه، خلیفه گردد و امیر المومنین نامیده شود، بر هیچ مومنی روا نیست كه با او مخالفت كند (قاضی ابی یعلی، ص23).
در حالی كه مذهب شیعه اعتقاد متفاوتی دارد و معتقد به احادیث و روایاتی از پیامبر(ص) و ائمه(ع) است از جمله اینكه:
پیامبر اكرم(ص) میفرماید: «اذا كان یوم القیامه نادی مناد اینَ ظلمه و اعوانهم، من لاق لهم دواتاً او ربط كیساً او مدّ لهم مدر قلم فاحشروهم معهم» یعنی هرگاه روز قیامت فرا رسد، منادی از سوی خدا صدا میزند كجایند ظالمان و ستمگران و كارگزاران آنان؟ ، هر كس (هركاری برای آنان انجام دهد و یا قدمی برای آنان بردارد) حتی دوات برای آنان آماده و فراهم سازد و یا كیسهای برای آنان بدوزد، با ظالمان محشور نمایید. (بحار، ص 372).
امام رضا(ع) فرمودند: « الدخول فی اعمالهم (اعمال السلاطین) و العون لهم و السعی فی حوائجهم عدیل الكفر و النظر الیهم علی العمد من الكبائر التی یستحق بها النّار» بدین معنی كه وارد شدن در كارهای سلاطین غاصب و كمك به آنان و كوشش در برآوردن نیازهای آنان، معادل كفر است. همچنین نگاه عمدی به چهره آنان از گناهان كبیره به شمار میرود كه مستوجب آتش و عذاب الهی است». (عاملی، ، ص 138).
بنابراین، بنیانهای اندیشه وهابیت با توسل به زور و تهدید به مرور در سطح گستردهتری مطرح شد. برای اینكه این اندیشه از قدرت و توان نیز برخوردار باشد، همفر با محمد بن سعود كه در آن زمان حاكم منطقه الدرعیّه (منطقهای است در اطراف ریاض) بود، ارتباط برقرار كرد و از او خواست به محمد بن عبد الوهاب كمك كند. پیوند این دو محمد، بنیان اندیشه و قدرت وهابیت را بنا نهاد (همان، ص 21). با حمایت دولت بریتانیا، حاكم الدرعیه مردم را با زور وادار ساخت تا اندیشه محمد بن عبد الوهاب را بپذیرند. هر كس با این اندیشه مخالفت كرد، قتل عام شد. كم كم این نگرش با قدرت محمد بن سعود به قبایل و شهرهای اطراف نیز تحمیل شد و اندیشه فرقه وهابیت زیر سایه شمشیر و تهدید و وعده و وعید گسترش یافت. همفر كه در بصره وعده حاكمیت منطقه نجد و بخشی از عربستان را به محمد بن عبد الوهاب داده بود، با شمشیر و قدرت محمد بن سعود این وعده را عملی كرد.
در طول تاریخِ وهابیت، علمای بسیاری از اهل تسنن بر افكار و اندیشه وهابیت اشكال گرفتند و مخالفت كردند. برخوردهای خشن شخص محمد بن عبد الوهاب كه به راحتی اجازه قتل و غارت را صادر میكرد، موجی از خوف و وحشت در بین مسلمانان ایجاد نمود. دولت و اندیشه نوپای وهابیت كم كم به فكر تصرف جغرافیای بیشتر افتاد. اولین شورش و حمله دولت وهابیت توسط تركهای عثمانی و فاطمیون مصر سركوب شد.
مجدداً در سال (1216 هـ. ق) وهابیها به سوی عراق لشگر كشی كردند و در روز عیدغدیر خم كه عمدتاً مردم شیعه به زیارت نجف اشرف مشرف شده بودند، وارد حرم امام حسین(ع) شدند و ضریح را آتش زدند و تمام اموال حرم و مردم را غارت كردند و حدود 5 هزار نفر از شیعیان را كشتند. (محمد، پیشین).
در جنایت دیگری در سال (1217 هـ. ق)، به شهر طائف حمله كردند و در آنجا نیز، حتی نمازگزاران را در مساجد قتل و غارت كردند، قرآنها را پاره نمودند و زیر دست و پا انداختند. محمد بن عبد الوهاب با این اندیشه كه هر كس با اندیشه توحیدی من مخالف است، كافر است. گفت: « كسانی كه قبلاً اعمال حج انجام دادهاند، حج آنها باطل است.» وی به راحتی اجازه قتل عام و كشتار مسلمانان را صادر میكرد. وهابیت پس از قدرت یافتن در عربستان و چند حمله نظامی به عراق و طائف، بعد از مدتی با حمایت انگلیس به منطقه احساء و قطیف حمله كرد و تمام این مناطق نفتخیز را كه شیعیان در آنجا زندگی میكردند تصرف نمود و از بحرین جدا كرد و ضمیمه خاك عربستان نمود. در دو قرن گذشته، بخش دیگری از یمن را نیز به تصرفات خود افزود.
استعمار انگلیس برای گسترش این اندیشه در سال،1920 یكی از فرزندان فیصل را از عربستان به حاكمیت عراق منصوب كرد، امیر عبدا... فرزند دیگر فیصل را حاكم اردن نمود، سومین فرزند فیصل را حاكم سوریه قرار داد. همینطور در سال 1782 طائفه وهابی الخلیفه را حاكم بحرین نمود و با حمایت از آنها در سال 1820 طائفه الخلیفه با كمك دولت وهابی عربستان، ضمن مهاجرت سنیهای وهابی به بحرین شیعیان بحرین را قتل عام نمودند (دوانی، 1366، ص58).
در سال 1928 توسط طائفه الخلیفه، قیام شیعیان امارات به شدت سركوب شد. استعمار انگلیس با انتصاب طوائف وهابی از كشور عربستان حاكمیت شیخنشینهای خلیج فارس را نیز به دست گرفت. طی 150 سال، وهابیت به عنوان اهرمی در دست استعمار انگلیس بود و از قدرت گرفتن و وحدت جهان اسلام، ممانعت به عمل میآورد تا اینكه بحث اسرائیل در خاورمیانه ایجاد شد و قدرتهای شیعی نیز به محوریت ایران احیا گردید. از آنجا كه قطببندیهای جهانی و صفآرایی غرب و شرق در مقابل یكدیگر، آینده حاكمیت جهان را رقم میزد و استعمار انگلیس جایگاه منطقهای و جهانی خود را به امریكا داده بود، امریكاییها در افغانستان از وهابیت با اندیشه ضد كمونیست در جنگ برضد روسها به عنوان ابزاری دیگر استفاده كردند. در اظهار نظر رسمی كارتر، رئیسجمهور وقت امریكا، بن لادن مقام قهرمانی مبارزه با كمونیست را خود اختصاص داده بود.
پس از فروپاشی شوروی، القاعده از دید منافع امریكا اهمیت ویژه خود را از دست داد و در نتیجه از كنترل امریكا خارج شد. این گروه به مرور در كشورهای پاكستان، افغانستان و امروزه در عراق و حتی در بوسنی وارد عرصه مبارزه بر اساس اندیشه خود شد و عملیات بسیاری برضد منافع امریكا در جهان انجام داد. تا جایی كه دست آموز انگلیس، امروزه بلای جان غرب شده است و به عنوان ابزاری برضد شیعه، از امتیاز ویژهای نزد غربیها و صهیونیستها برخوردار است. چون وهابیت در عین حال كه با غرب جنگ و نزاع دارد ، به عنوان ابزاری مهم در مقابل وحدت جهان اسلام و شیعه همچنان مورد حمایت غربیها میباشد.
دلیل این وابستگی متقابل بین غرب و وهابیت، عدم اقدام تهاجمی حتی موضعگیری سیاسی وهابیت در مقابل صهیونیسم و مسأله فلسطین است. از سوی دیگر هر كجا شیعه برای دفاع از اسلام و مسلمین قد علم كرده است غربیها پای وهابیت را در آنجا باز و از آنها حمایت كردند. افغانستان، پاكستان، آذربایجان، لبنان، بوسنی، كشورهای آفریقایی و عراق. ضمناً اسناد و دلایل بسیاری وجود دارد كه غربیها سعی كردند از ابزار وهابیت استفاده كنند تا علاوه بر اینكه مانع از وحدت جهان اسلام شوند، آنها را در راستای تضعیف شیعه به كار گیرند. جنگ طائفهای در پاكستان، عراق، نهرالبارد لبنان و افغانستان از مصادیق بارز این ادعا میباشد.
نظرات شما عزیزان: